تو هم شگفتانگیزی!
تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۹۶۴۵۵
در این برنامه که رسالت خود را در چند محور تشخص بخشیدن به بچهها، بالابردن اعتماد بهنفسشان و همچنین تشویق آنها به دوری از ایستایی قرار داده است، سه بازیگر هم حضور دارند که در همین مسیر و با اجرای قطعات نمایشی تلاش میکنند این حس را به مخاطبان کودک منتقل کنند که شما هم میتوانید. حمیدرضا عطارد، تهیهکننده شگفتانگیزان این برنامه را در دو فصل راهی آنتن کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فصل اول برنامه شگفتانگیزان ۱۸ قسمت بود. فصل دوم هم ۲۶ قسمت است که به گفته تهیهکننده برنامه بهدلیل استقبال مخاطبان بار دیگر در جدول پخش شبکه پویا قرار گرفت و روی آنتن رفته است. حمیدرضا عطارد با اعلام زمان پخش برنامه و معرفی عوامل به جامجم میگوید: در پخش دوباره این برنامه همچنان بازخورد مخاطبان را دریافت میکنیم. گویا برنامه اینبار بهتر و بیشتر دیده شده است. این برنامه از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۹ و ۳۰ روی آنتن میرود. سردبیر شگفتانگیزان محمدحسین حبیبی است. سیدحمید لاجوردی، جواد پیروزی و مهدی نیکروش بازیگران نقش سه پیرمرد هستند. کارگردان هنری مهدی نیکروش، کارگردان تلویزیونی فرزاد امیری است و مدیریت تولید را هم محمد ابوالقاسمی بهعهده دارد.
شما خیلی خوبید!
فصل دوم برنامه شگفتانگیزان با تغییراتی همراه بوده که عطارد دراینباره بیان میکند: اصلیترین تغییر در این فصل از برنامه، تغییر مجری بود. فصل اول را سعید شیخزاده اجرا میکرد. دلیل این تغییر دعوت شدن آقای شیخزاده برای اجرای برنامه «مسابقه ایران» در شبکه یک بود؛ طبیعتا نمیتوانست اجرای شگفتانگیزان را ادامه دهد. فصل دوم با اجرای علی فروتن روی آنتن رفت. ما اجرایی از آقای فروتن میخواستیم که با آنچه تا امروز از او دیده بودیم، فرق داشت. علی فروتن را عمدتا با برنامه عموهای فیتیلهای به خاطر داریم که در آنجا جنس اجرایش متفاوت بود.
اجرای فروتن در این برنامه لحن جدیتر دارد. عطارد در اینباره توضیح میدهد: یکی دیگر از تغییرات فصل دوم اضافه شدن سه شخصیت پیرمرد به برنامه بود که آنها بخش کمدی برنامه را بر عهده دارند. پس دیگر نیاز نبود مجری هم به همان اندازه شوخطبع باشد یا وارد نمایشهای طنز شود. بار طنز به پیرمردها سپرده شد و به همین دلیل از علی فروتن اجرای دیگری میخواستیم. شاید این نوع اجرا در نگاه اول خوشایند نبود، چون مخاطبان فکر میکردند او با همان نشاط و شوخطبعی سابقش مقابل دوربین ظاهر شده و به همین دلیل قسمتهای اول کمی سخت بود اما کمکم آقای فروتن بر برنامه مسلط شد. این تهیهکننده درباره محور اصلی شگفتانگیزان و قرابت آن با سبک اجرای فروتن توضیح میدهد: خط اصلی برنامه تشخص دادن به کودکان است که هرکدام به حدی توانستند تواناییهایی را بهدست بیاورند. وقتی میخواهی به کودک تشخص دهی دیگر نیاز نیست با او کودکانه حرف بزنی. کودک باید احساس کند دوستش مقابل او ایستاده است. فکر کنید آقای فروتن قرار بود در یک جلسه مهم شرکت و با یک آدم که جایگاه بالایی دارد صحبت کند، با چه تیپ و بیانی ظاهر میشد؟ اینجا هم به همان شکل حضور دارد.
عطارد ادامه میدهد: هدف برنامه تشخصبخشی و بالا بردن اعتمادبهنفس بچههاست و شخصیت پیرمردها هم در همین مسیر قرار دارد. این شخصیتها براساس یک نگرش واحد در ساخت برنامه شکل گرفتهاند و پیرامون حضور هر مهمان موقعیت نمایشی را رقم میزنند. این برنامه جنگ است و طبیعتا باید بخنداند و فضای شادی داشته باشد و بعد به این موضوع میرسیم که هر بچه چه توانایی دارد. پس قرار نیست شگفتانگیزان به یک برنامه گفتوگومحور صرف تبدیل شود. گاهی فضا علمی است، گاهی هنری و... . گپ دوستانهای هم به منظور بالا بردن اعتمادبهنفس بچهها و تشخص بخشیدن به آنها اجرا میشود.
تقویت توانایی تا دیده شدن
از عطارد درباره شاخصهای انتخاب بچههای مهمان در برنامه میپرسیم و او پاسخ میدهد: ما چند تا مؤلفه برای انتخاب بچهها داریم. یک بخش این است که خود بچهها فیلم میفرستند و ما اینها را بررسی و انتخاب میکنیم. بخش دیگر را خودمان زمینهچینی میکنیم. باور داریم یک بچه لزوما نباید نخبه باشد یا توانایی عجیب غریب داشته باشد. همین که یک کودک یا گروهی از آنان تلاش کنند توانایی را در خود تقویت کنند یا مسألهای را حل کنند برای ما سوژه است. کافی است بچه از ایستایی درآمده و تلاش کرده باشد؛ کاری را یاد گرفته؛ گرهی را باز کرده باشد یا اینکه استعداد خود را تقویت و شکوفا کند. طبیعتا باید درجه بالایی از آنچه گفتیم را دارا باشد تا به برنامه وارد شود. متقاضیانی داریم که برای ما فیلم فرستادند و معلوم است استعداد خوبی دارند، ولی هنوز شرایط حضورشان در برنامه مهیا نیست. به آنها گفتیم بیشتر روی خودشان کار کنند. مثلا بچهای عروسکسازی میکند اما هنوز کارش مبتدی است. به او مدل و ایده دادیم تا کارش تقویت و محصولاتش بیشتر شود، سپس به برنامه بیاید. در این صورت توانایی آن بچه بالا میرود و هم تسلطش برای معرفی اثر در برنامه افزایش پیدا میکند. البته گاهی هم افرادی مایل به شرکت در برنامه هستند که کار فیزیکی انجام ندادند و چیزی نساختند، بلکه اهل کار تحقیقاتی و علمی هستند. مثلا شخصی به برنامه آمد که در حوزه پرواز و هواپیما نخبه و کلی اطلاعات بهدست آورده بود.
وی میافزاید: بچهها لزوما نباید خیلی نخبه باشند. کافی است تلاش کنند که مسألهای را حل یا فعالیت خاصی داشته باشند. در واقع ایستا نباشند. ضمنا برای اینکه بچهها را در یک حوزه خاص درگیر نکرده باشیم؛ شاخههای مختلف را پیدا کردیم و برای بعضی موارد در سراسر کشور دنبال بچههایی گشتیم که در این حوزه فعال هستند. مثلا در عرصه کشاورزی، دامداری، هنرهای آیینی از نقالی گرفته تا پردهخوانی و تعزیه جستوجو کردیم تا بچههایی را بیابیم که در این کارها فعالیت دارند.
عطارد عنوان میکند: تلاش کردیم خردخرد عناوین مختلفی را برای بچهها تصویب کنیم و نشان دهیم حتی در زمینه کشاورزی، ادوات باغداری، چوپانی و صنایعدستی ظریف مثل انگشترسازی، درست کردن پیکسل و... هم اگر کاری انجام شود برای ما موضوعیت دارد. اگر کسی کودکی روستایی این برنامه را با چنین موضوعاتی تماشا کند به خود میگوید من هم میتوانم در روستای خود با همین کار کشاورزی و... شگفتانگیز باشم.
نه به رقابتهای کودکانه
برنامههایی داریم که با قالب رقابت میان کودکان تولید و پخش میشوند. رقابتهایی که گاهی به مخاطبان خود احساس کمتری میدهد. از عطارد درباره دوریشان از ایجاد رقابت ضمن معرفی استعدادها میپرسیم. او میگوید: قبل از شروع کار جلسات متعددی با کارشناسان حوزه روانشناسی و تربیت کودکان داشتیم. مهمترین نکته که همه به اتفاق میگویند این است که مسأله مهم برای یک کودک تا سن ۱۳ ــ ۱۲ سالگی تایید شدن است.
اگر در حوزهای که فعالیت دارد، تایید نشود اعتماد بهنفسش کاهش پیدا میکند؛ نمیتواند در آینده خود را شکوفا کند و دچار مشکلات زیادی خواهد شد. با این نگاه، رقابت برای حوزه کودک بسیار مضر و خطرناک است. اگر میان ۵۰ نفر ۱۰ نفر هم برنده شوند، ۴۰ نفر دیگر اعتماد بهنفسشان را از دست میدهند. به همین دلیل شعار برنامه ما این است که همه بچهها شگفتانگیز هستند. ما برنامههایی که در حوزه کودک به شکل مسابقه هستند را رد میکنیم. اینجا هم تلاش کردیم بگوییم همه بچهها خوب هستند.
اینگونه هیچکس احساس نمیکند کودک دیگری بر او برتری داشته است. ضمنا وقتی رشتههای گوناگون را معرفی میکنیم دیگر بچههایی که پای تلویزیون مینشینند احساس نمیکنند آنها خوبند و من خوب نیستم. بالاخره در زمینههای مختلفی که وجود دارد، میتوانند خود را مستعد بیابند و تلاش کنند.
این تهیهکننده تاکید میکند: در واقع فلسفه وجودی شگفتانگیزان استعدادیابی نیست و فقط تلاش میکند به بچهها بگوید همه شما فوقالعاده هستید یا میتوانید باشید. فقط کافی است از جا بلند شوید و کاری کنید.عطارد درباره بخشهای برنامه هم توضیح میدهد: در یک بخش با مهمان گپ میزنیم. نمایش توانایی فرد از طریق گفتوگو، نشان دادن فیلم و تصویر از تواناییاش یا اجرای آن روی صحنه قسمت دیگر برنامه است. یک بخش پشتصحنه هم داریم که فکر میکنم در این زمینه ضعیف عمل کردیم. البته به این دلیل بود که آن زمان موج جدید کرونا آمد و خیلی از بچهها آمدنشان به برنامه را ملغی کردند و به همین دلیل تمرکز ما از این بخش برداشته شد. اگر برنامه ادامه پیدا کند روی این قسمت بیشتر کار میکنیم و چهبسا مهمتر از گفتوگوهای داخل استودیو شود.
استمرار، هیجان و شناخت
حمیدرضا عطارد مدتی است تمرکزش را بیشتر روی تهیه برنامههایی برای کودکان و نوجوانان گذاشته است. در دنیای امروز که نسل جدید حسابی به فضای مجازی و آثار بیشمار صوتی و تصویری داخلی و خارجی دسترسی دارند، از این تهیهکننده در مورد مؤلفههای لازم برای جذب مخاطبان کودک میپرسیم. او به جامجم میگوید: اولین مؤلفه این است که بچهها احساس کنند برنامه برای آنهاست و خودشان را در این برنامهها ببینند. باید حس کنند کسی با نگاه بالا به پایین با آنها حرف نمیزند، بلکه هم سطح با آنان است. در این صورت برنامه برایشان جذابیت پیدا میکند. همچنین برنامهساز باید با بچهها دمخور باشد و ببیند چه چیزی دوست دارند. ادبیات مورد علاقه زمان کودکی ما با بچههای امروز فرق کرده است. علاقهمندیهایشان هم با ما تفاوت دارد که باید بررسی شود. کودک و نوجوان بهشدت علاقهمند به فضاهای پرهیجان و پرنشاط است. یعنی اگر ببیند موقعیتی هیجان و نشاط دارد، آن را دنبال میکند. شاید به این دلیل است که تعداد مخاطبان این گروه سنی در میان مخاطبان مسابقات ورزشی یا سریالهای کمدی در تلویزیون زیاد است. این ضعف ماست که کارهای هیجانانگیز برای کودکان کم تولید میکنیم. یکی دیگر از موارد مهم، استمرار است. نباید برای این گروه سنی به صورت قطرهای کار کرد و هر دو سه سال یکبار کاری شاخص را روی آنتن برد. تولیدات تلویزیون در این حوزه باید مستمر باشد.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: گفت و گو کودکان توانمند شبکه پویا تهیه کننده شگفت انگیزان همین دلیل برنامه ها روی آنتن فصل دوم بچه ها جام جم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۹۶۴۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان شگفتانگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، کتاب «مدیر مدرسه شریعت» داستان زندگی معلم شهید محمد ترابنژاد است که رحیم مخدومی نویسنده نام آشنا و صاحب سبک کشورمان آن را نوشته و انتشارات «رسول آفتاب» آن را منتشر کرده است. به مناسبت گرامیداشت هفته مقام معلم، گپوگفتی درباره شخصیت و زندگی این معلم شهید با نویسنده این کتاب داشتیم که در ادامه با هم میخوانیم:
آقای مخدومی! در هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم. از شما کتابی با عنوان مدیر مدرسه شریعت منتشر شده که موضوعش زندگی یک معلم شهید است. درباره این کتاب توضیح میدهید؟
کتاب «مدیر مدرسه شریعت» به معرفی یک معلم شهید به نام محمد ترابنژاد پرداخته است. شهید تراب نژاد از معلمان استان مازندران و شهرستان ساری است.
ایشان در دهه چهل معلم میشود و با توجه به اینکه فضا، فضای دوران طاغوت است کارهایی انجام میدهد که خیلی شگفتانگیز هستند و غالباً انتظار از یک شهروند جمهوری اسلامی میرود که این چنین بصیر باشد و جهادی کار کند. چون در نظام جمهوری اسلامی زمینه برای روحیه جهادی خیلی افزایش پیدا کرد. الگوها فراوان و تشویقها فراوان شد، اما در دهه چهل که خبر از اینها نبود و نه تنها خبری نبود بلکه موانع زیاد بود تا اتفاقاً شهید محمد تراب نژاد جهادی زندگی نکند.
درباره این زندگی جهادی و فعالیتهای این معلم شهید بیشتر توضیح میدهید؟
یکی از مواردی که ایشان به آن ورود پیدا میکند مبارزه با بهائیت است. او شناختی از بهائیت نداشته، اما خودش را ملزم میکند تا آشنایی پیدا کند. سراغ استاد میرود و یک گروه تشکیل میدهد و جلساتی را پای تدریس استاد مینشیند.
کتابهایی را میخواند تا به این جبهه آگاهانه ورود پیدا کند و در کار خودش انقدر حرفهای عمل میکند که حتی یک فرد را به عنوان نفوذی در میان این فرق میفرستند و این فرد هم تا انتها جلو میرود، به گونهای که برایش مشکلاتی هم ایجاد میشود. اما مثل شهید بزرگوار حسن باقری که در دوران دفاع مقدس در قلب دشمن و تا پشت جبهههای دشمن میرفت تا بتواند شناسایی درستی انجام بدهد و از این شناسایی درست برای ضربه زدن به دشمن به بهترین شکل استفاده کند، محمد تراب نژاد هم در مبارزه با بهائیت این شیوه را اتخاذ کرد و کار به جایی میرسد که ساواک مطلع میشود.
چرا برای ساواک فرقه بهاییت مهم بوده؟
بهاییت زاییده ساواک و ساواک زاییده صهیونیسم است. به همین دلیل ممانعتها از طرف ساواک شروع میشود؛ اذیتها، بازداشتها، احضارها و بازجوییها. محمد تراب نژاد در عین این فعالیتها یک معلم است و با اولین خاطرهای که برای حضور در اولین مدرسه براش رخ میدهد، نشان میدهد که معلمی را به عنوان شغل انتخاب نکرده است.
نگاه شهید تراب نژاد به معلمی اگر شغل نبود پس چه بود؟
تعبیر زیبایی معلم شهید رجایی دارد که میگوید:«اگر معلمی شغل توست رهایش کن». یعنی انتظار شهید رجایی این است که معلمی برای یک معلم عشق باشد. برای شهید ترابنژاد هم این چنین بود. برای اینکه خودش را برساند به آن مدرسهای که معلمش بود و در دوردست و در روستاهای دور افتاده قرار داشت باید با اسب و قاطر میرفت و از رودخانه عبور میکرد. خیلی سختی میکشید؛ به گونهای که یک بار گرفتار سیلاب میشود و تا آستانه مرگ پیش میرود و مدتها بابت این قضیه بیمار میشود، اما باز همچنان با عشق ادامه میدهد.
اینکه معلمی یک نوع عشق برای این شهید بوده را به چه شکلهای دیگر در رفتار و منشش بروز میدهد؟
در آن مدرسهای که ایشان مدیر میشود، مدیری نبوده است، چون تعداد افرادی که باید در مدرسه ایفای نقش میکردند، کم بودند. محمد تراب نژاد هم مدیریت داشته و هم تدریس میکرده است. این شهید از جمله افرادی نبود که بنشیند سر کلاس و هرکس ثبت نام کرده بیاد و به او درس بدهد. در روستا رصد میکرده ببیند که چه کسی باید الان سر کلاس باشد و نیست. با خانوادهها صحبت میکرد تا راضی شوند و فرزندشان را به مدرسه بفرستند.
اتفاق شیرینی که رخ میدهد این است که یکی از همین بچهها که چوپان بوده و خانواده اجازه نمیداده مدرسه بیاید با پا در میانی محمد تراب نژاد مدرسه میآید و بعد معلم میشود و مدیر میشود و همین فرد جای محمد تراب نژاد مدیر همین مدرسه میشود. خاطرات این فرد هم در کتاب مدیر مدرسه شریعت آمده است.
این مدرسه که نام کتاب هم از آن وام گرفته شده، مدرسه شریعت است؟
نه. محمد تراب نژاد با وجود همه این فعالیتها باز هم احساس میکند که این کار کم است و باید عمیقتر و ریشهایتر کار کند به همین خاطر او در دوران طاغوت یک مدرسه اسلامی به نام شریعت تأسیس میکند که نام کتاب هم برگرفته از همین مدرسه است.
او آنقدر در این مدرسه زیبا کار میکند که روسای ادارات در دوران طاغوت هم ترجیح میدهند بچههای خودشان را در مدرسه شریعت ثبت نام کنند تا در مدارس دیگر. این شهید هیئت خانگی راه اندازی میکند و با دعای ندبه، هم روی دانش آموزان هم روی معلمها کار میکند. از طرف دیگر او یک جوان بسیار شاداب، بشاش، کاری و ورزشی بوده و در ورزش کشتی قهرمان استان بوده است و همین باعث جذب افراد بسیاری به سمت او میشود.
ظاهراً این شهیددیداری هم با مقام معظم رهبری داشته است، جریان این دیدار چیست؟
بله. آوازه فعالیتهای محمد تراب نژاد به گوش مقام معظم رهبری در مشهد مقدس میرسد و یک روز اتفاقاً تشریف میبرند ساری و در مسجد جامع ساری با این شهید و جوانهایی که با او فعالیت میکردند، جلسه میگذارند و گفتگو میکنند و گزارش میگیرند. حضرت آقا جنس شناس بوده و این افراد را شناسایی و حمایت میکرده است و راجع به شهید تراب نژاد و دوستانش هم چیزهایی میشنوند که منجر به یک دیدار و یک جلسه میشود.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که این معلم شهید اهل کار جهادی هم بوده. در این باره هم توضیح میدهید؟
همه این فعالیتها مانع از این نبود که محمد تراب نژاد به فکر محرومین و مستضعفین و کارهای جهادی نباشد. افرادی که شاید روحیه کار مبارزاتی و انقلابی ندارند، اما انسان دوست و عاطفی هستند کمک به همنوع را دوست دارند، چه برسد به شخصیتی مثل شهید تراب نژاد. این شهید افرادی با روحیه کمک به دیگران را بسیج میکند و به روستاها میروند وکارهای عمرانی برای نیازمندان انجام میدهند.
از ماجرای شهادت این شهید هم میگویید؟
شهادت محمد تراب نژاد هم مثل زندگیاش خیلی زیباست. در ایام تعطیلات نوروز که وقت استراحت معلمهاست و این ایام تعطیلات را معمولاً برای دید و بازدید و گشت و گذار سپری میکنند، محمد تراب نژاد در دورانی که انقلاب پیروز شده و دوران دفاع مقدس است و آرام و قرار ندارد و میداند رزمندههایی که در جبههها هستند، هم پدر و مادر دارند و آنها هم دید و بازدید را دوست دارند؛ بنابراین کار خیلی قشنگی انجام میدهد.
مرکبات دوستان آشنایان و باغ خودش را در چندین ماشین بار میزند و تعطیلات خودش را اختصاص میدهد به اینکه کام رزمندگان را با میوه و مرکبات شیرین کند. او این کاروان را راه میاندازد و وارد جبهه آبادان میشود، اما در آن جا هواپیمای دشمن این کاروان او بمباران میکند و محمد به شهادت میرسد. معلم شهید محمد تراب نژاد امروز برای جامعه ما الگو است؛ برای گروههای جهادی الگوست، برای معلمهای جوانی که میخواهند وارد آموزش و پرورش شوند الگوی بسیار بسیار تاثیرگذاری است.
او و معلمهایی مثل شهید ابراهیم هادی کلاسشان در چارچوب یک مدرسه و کلاس منحصر نشده بود و شاید بیشترین تأثیر این شهید و شهید ابراهیم هادی در بیرون از مدرسه روی دانش آموزان بوده یعنی همه جا معلم بودهاند نه فقط در کلاس و مدرسه. برای شهید محمد تراب نژاد در واقع جامعه کلاس درس اوست. جامعه مدرسهای است که باید ایفای نقش کند.
انتهای پیام/